چطور خاطره نگاری کنیم؟

گفت و گو با راحله صبوری درباره خاطره نگاری دفاع مقدس و نیز کتاب برسد به دست خانم ف.

راحله صبوری  متولد 1353  دارای دیپلم ریاضی فوق دیپلم مدیریت است.  سال 1376 همکاری با دفتر هنر و ادبیات مقاومت را با فیش برداری از کتاب های مربوط به جنگ تحمیلی و پیاده سازی نوارهای کاست مصاحبه ی کتاب بمو شروع کرد. از سال 1381 به صورت مستمر در دفتر هنر مقاومت به عنوان دستیار تحقیق اصغر کاظمی برای کتاب دسته یک مشغول به کار شد.  بعد از کتاب دسته یک، کتاب کوچه نقاش ها را تدوین و تالیف می کند  که در سال 8 138 چاپ شد.  سال1393 کتاب مهمان صخره ها و از همان سال همزمان دو کتاب «سایه تاک» و «برسد به دست خانم ف» را شروع به مصاحبه و تدوین کرد و هر دو کتاب در ساال 1395 توسط انتشارات سوره مهر به بازار عرضه شد. به گفته خودش نویسندگی را به طور جدی از همان کتاب دسته یک شروع کرده و با نوشتن بعضی روایت های کتاب دسته یک و انجا  و تنطیم مصاحبه ها ذوق آزمایی کرده است. با همان کتاب و در کنار اصغر کاظمی  با ادبیات جنگ ،شیوه و نوعی روش کار و انجام مصاحبه هم آشنا شده و آثار خوبی را خلق کرده است. با این نویسنده و خاطره نگار خوش ذوق به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه می خوانید.

 نظر شما درباره خاطره نگاری چیست؟

اگر منظور شما این است که خاطره نگاری چیست؟ یک تعریف ساده اش این است: ثبت و ضبط  و نگارش بخشی از گذشته  یک فرد یا یک  اجتماع  که از ذهن افراد گذشته است. روزنوشته ها و یادداشت های روزانه هم خاطره هستند. اما منظور من بیشتر آن بخش از خاطرات است که  هویت تاریخی یک کشور را شکل داده و  در زمان خود در ایجاد و خلق و یا روند  پدیده های  تاریخی و اجتماعی تاثیر گذار بوده. خاطره از این جهت که زاینده و سرچشمه ی بسیاری از هنر های دیگر مثل داستان و رمان است، اهمیت خاصی دارد. داستان ها از خاطرات بوجود می آیند و خاطرات از آن جهت که نگاه شفاف و زلالی به وقایع دارند، الهام بخش هستند. خاطره نگاری یکی از روشهای ثبت حوادث و اتفاقات  گذشته است  که امروز به عنوان یک الگوی ادبی می تواند کنار گونه های دیگر ادبی ایفای نقش کند.

خاطره نگاری دفاع مقدس در امتداد خاطره نگاری انقلاب است یا هویت مستقل دارد؟

به نظرم بله، با توجه به اینکه ادبیات دفاع مقدس ویژگی های خاص خودش را دارد، می تواند هویت مستقل داشته باشد. در ادبیات جنگ ما هر آنچه را که یک گونه ادبی لازم داشته باشد، داریم. در ادبیات جنگ، شور ونشاط، احساس حماسه و حادثه، لحن و زبان صمیمانه و بی واسطه ی گفت و گو هست. اینها توانایی ایجاد یک جریان فکری را دارند و می توانند الهام بخش باشند برای خلق اثار هنری دیگر مثل شعر ، داستان و فیلم.وقتی ادبیات هم به کمک خاطرات جنگ می آید و آن خاطره های بکر و ناب، ادبی می شوند غنا پیدا می کنند  و می توانند الهام بخش باشند.

راجع به کتاب برسد به دست خانم ف توضیح دهید و بفرمیایید دلیل و دغدغه اصلی شما برای انتخاب این سوژه چه بوده است؟

همانطور که در مقدمه کتاب گفتم، از خیلی وقت پیش، یعنی از همون سالهای اولی که به دفتر آمدم همیشه چند نوار کاست و مقداری پیاده شده نوار را می دیدم که گوشه اتاق  مانده و خاک می خورند. چند بار از سر کنجکاوی پیاده شده ها را خواندم و حتی کاست ها ی مصاحبه را گوش دادم و همیشه  این خاطرات و حرفها گوشه ی ذهنم بود و می گفتم  ای کاش می شد این خاطرات جمع و جور و تدوین بشوند. آقای کاظمی مدتی روی آن ها کار کرده بودند فهرست موضوعی آن ها را تنظیم کرده بودند و تعریف هایی از روحیات و شخصیت راوی همیشه بین ما بود اما کار انجام نمی شد.
من هم  درگیر کارهای مختلف بودم ، تا اینکه سال 93 اقای کاظمی پیشنهاد کردند خودم این خاطرات را تدوین کنم. من هم آن زمان سرم خلوت بود. فقط کتاب سایه تاک را در مراحل پایانی بازنویسی بودم که قبول کردم و همزمان شروع به کار کردم. بعد از انجام مصاحبه های تکمیلی، کتاب را تدوین اولیه کرده بودم که آقای کاظمی، نامه ها و اسناد زیادی که خودش جمع آوری کرده بود را در اختیارم گذاشت و بعد از مطالعه و خوندن نامه ها تصمیم گرفتم نامه ها را با خاطرات ترکیب کنم. این ایده در نگاه اول به نظرم ساده آمد. وقتی وارد کار شدم به دلیل مشکلاتی که در تطابق زمانی و تاریخی و موضوعی نامه ها با خاطرات آن روز و خاطرات تکمیلی امروز، داشتم  کار سخت شد. حتی چند بار خواستم رها کنم یا به شکل معمول و عرف کار کنم. مثل همه که اسناد را به صورت ضمیمه در انتهای کتاب می گذارند اما نتوانستم. چون نامه ها و جای خالی آنها در متن خاطرات به چشم می آمد.  تقریبا ترکیب نامه ها با متن و پیدا کردن یک روش تدوین که به سندیت کار هم لطمه نزند و خاطرات را هم خراب نکند یک سال و اندی زمان برد. چون برای بعضی موقعیت ها نامه نداشتم و برای بعضی قسمتها نامه ها زیاد بودند. تاریخ پست و ارسال نامه ها با توجه به وقایع جنگ و عملیات ها و جابجایی های معمول ان زمان تطابق تاریخی را مشکل می کرد.اما عاقبت با کمک خدا  کتاب تدوین و چند بار خوانده و از نو بازنویسی و رفع ابهام شد. درباره اطلاعات نظامی هم آقای کاظمی کمک کردند و ابهامات و اشکالات نظامی را رفع کردند.

نقطه اوج داستان؟   

کتاب حوادت و فراز و نشیب بسیار دارد و گفتن نقطه اوج داستان سخت است. برای من همه اش اوج بود. اما گرفتار شدن راوی و تعدادی از نیروها در غار و تلاش عراقی ها برای منفجر کردن غار نقطه هیجان انگیز روایت بود. روایت عملیات آزاد سازی مهران هیجان و اوج و احساس زیادی داشت. روابط انسانی و اجتماعی شخصیت های کتاب، هرکدام به تنهایی تاثیر گذارهستند. برای من که با این کتاب و ادمهایش زندگی کردم انتخاب نقطه ی عطف سخت است. من همیشه خودم را جای مخاطب می گذارم. خودم را بواسطه کارم جای راوی می گذارم و در احساسات هر دو شریک می دانم.

با این توصیف از نظر شما این کتاب چقدر می تواند مخاطب پسند باشدو چقدر می تواند در ارائه ی دیدگاه و تفکر صحیح( جذب مخاطب از دید کیفی) موفق باشد؟

کار خاطره نگار این نیست که تاریخ سازی کند و به زور خاطره را به مخاطب بخوراند. من همیشه در شیوه تدوین صبر و تحمل زیادی به خرج دادم. چون در مصاحبه ها و گفت و گوها و با شناخت عمیق تر و بیشتر متوجه می شویم با چه سبکی باید کار کنیم. یکی از زیبایی های آدم ها و زندگی همین تفاوتهاست. همین که هیچ دو انسانی مثل هم نیستند و مثل هم نمی اندیشند. بنابر این هیچ دو روایتی هم مثل هم نیستند و مثل هم و با یک لحن نوشته نمی شوند. «تو پای در راه نه هیچ مپرس...... خود راه بگویدت که چون باید رفت». نکته دیگه اینکه در کار خاطره نگاری اولویت با ثبت و ضبط خاطرات و مستند نگاری است نه زیبا و دل انگیز و مشتری پسند نوشتن. خاطرات جنگ تحمیلی و دفاع مقدس حتی اگر خیلی زیبا و دلنشین هم نباشند باید ثبت شوند. این رسالت تاریخی کار ما است. اما در این بین بعضی خاطرات از ظرافت ها و ظرفیت های بیشتری برخوردار هستند و به قولی با جزییات بیشتر و نزدیکی بیشتر به اصل موضوع، به دل و ذهن مخاطب می نشینند و او را جذب می کنند . در ادبیات دفاع مقدس کم نیستند این گونه خاطرات که هم مستند و هم خاص و گیرا هستند. این بخش می تواند تصویر کلی از همه ی انچه ذهن آیندگان را به خودش مشغول می کند، پاسخ بدهد و نقاط تاریک را هم روشن کند. جواب این سوال را از مخاطب باید پرسید.

انتخاب این عنوان (برسد به دست خانم ف)برای کتاب تان دلیل خاصی داشته است؟

یکی از سخت ترین مراحل کار انتخاب عنوان کتاب هست. اولین بار که مصاحبه های تکمیلی را انجام دادم با اسم جنگ و سرنوشت شروع کردم و بعد اسامی دیگربه ذهنم رسید . اما هیچکدام به  خوبی این اسم که امروز هست به نظرم نیامد. خوشبختانه اسم مثل لباس هست و تا اخرین لحظه می شود عوضش کرد و تغییر داد و این دست من را برای انتخاب بهتر  باز گذاشت.  گاهی دلم می خواست اینقدر کار کش پیدا کند که هیچوقت به این مرحله نرسد. با اینکه همیشه در بیست و چهار ساعت شبانه روز قلم به دست مشغول انتخاب عنوان هستم، باز لحظه اخر که کتاب در حال فرار از دفتربه سمت انتشارات است، درگیر اسم کتاب هستم. درباره  کتاب برسد به دست خانم ف ، دلایل زیادی داشتیم. نامه و نامه نگاری محور کتاب و عنصر مهم و یکی از دغدغه های مهم در زندگی راوی و کلا در زمان خودش  بوده. بنابراین فکر کردم بهتر است اسم کتاب هم ارتباط با نامه نگاری و یا نامه داشته باشد. و خیلی دلایل دیگر......
 یک روز که برای کاری خدمت اقای سرهنگی رفته بودم و تصادفی پاکت نامه های قدیمی کتاب توی دستم بود. یک دفعه بین صحبتهایم، چشمم به این جمله روی پاکت نامه افتاد. به اقای سرهنگی با هیجان گفتم. اقای سرهنگی ببینید نوشته برسد به دست خانم ف......چه جمله ی جالب و سوال برانگیزی! آقای سرهنگی گفتند همین جمله برای اسم کتاب خوب است و با مداد روی برگه  نوشت: برسد به دست خانم ف...... و رضایتمند گفتند: خیلی خوبه. از نظر من هم اسم خوبی بود و به این ترتیب، اسم کتاب همانجا انتخاب شد. 

داستایوسکی در رمان مردم فقیر داستانش را در قالب نامه نگاری بین دو قهرمان اصلی داستان روایت می کند. در نوشتن این اثر به این کتاب داستایوسکی توجه داشته اید؟

خیر من این کتاب را نخواندم و نمی دانم به چه سبکی کار شده است. از  لحظه اولی که شروع به کار کردم هنوز نمیدانستم از نامه ها در کتاب ها به ویژه کتاب های خاطره در چه سطح و به چه صورتی کار و  استفاده شده است.  آن  موقع فقط با نامه های فروغ که برای ابراهیم گلستان نوشته بود و چاپ شد اشنایی داشتم. کم کم در حوزه ادبیات جنگ کنار دریاچه زریوار و نامه های فهیمه را دیدم و متوجه شدم کارهای بسیاری انجام شده و از نامه به صورت های مختلف در کتابها استفاده شده است. همه این آثار برای من الهام بخش بودند اما  دنبال سبک نو و ایده نو در کارم بودم.

کتابهای خاطره جنبه داستانی دارند. به نظر شما در آینده می توان به این کتابها به عنوان اسناد تاریخی نگاه کرد؟

کتابهای خاطره در کل، بخشی از یک واقعه را بیان می کنند که در گذشته اتفاق افتاده است اما بعضی وقت ها جنبه داستانی خاطره، قوت بیشتری دارد و پر رنگ تر است. به ویژه  خاطرات دیگر نگاشت که شخص دیگری با سبک و قلم خودش نگارش می کند و گاهی می بینیم چارچوب های خاطره حفظ نمی شود و به سمت داستان و گاهی رمان سوق پیدا می کند و این موارد می تواند سندیت کار را زیر سئوال ببرد. من همیشه در همه ی مصاحبه ها حتی رونمایی روی این مسئله تاکید کردم که خاطره نگار باید خط و حدو حدود و میزان کارش را بداند.
 وقایع و خاطرات از دید هر روایت کننده ای با  یک شکل خاص ، زاویه دید خاص وشاید نکات تازه  بیان می شود. برای همین در تاریخ شفاهی سندیت همه چیز نسبی است. چون ما با ادمها طرف هستیم و ادمها دیدگاه های مختلف دارند. یک تعریف کلی هم برای سند هست که می گوید: هر آن چیزی که اطلاعاتی را با ذکر مکان و زمان مشخص از یک واقعه بدست بدهد و قابل اثبات باشد، سند است. بنا براین نامه ها هم سطوح مختلفی قابل بررسی و سند محسوب می شوند. اطلاعاتی که در کتابهای خاطره هست با توجه به اینکه دیدگاه و طرز تفکر آدمها دربیان ان ها نقش دارد، تصویر کلی و پازل مانندی از گذشته به ما می دهد. سند است ، اما همیشه جای بحث و بررسی دارد.
شما اگر درباره یک عملیات از جنگ می خواهید بدانید، اید همه کتابها را در آن زمینه مطالعه کنید و به یک دید کلی برسید. مثلا بر سر موضوعات روایت شده در کتاب برسد به دست خانم ف هم بحث های زیادی بوده و ادامه هم خواهد داشت.من به طنز به همه کسانی مطالب کتابهای جنگ را زیر سئوال می برند می گویم: همه شما درست می گویید و هیچکدام هم درست نمی گویید. چون هرکدام از شما وقایع را از دیدگاه و زاویه دید خود می بینید. هر شخصی که از نظر مکان و زمان به یک واقعه نزدیک تر باش شواهدش سندیت بیشتری دارد و قابل رجوع است.بنابراین سندیت این خاطرات نسبی است. به ویژه در خاطرات دیگر نگاشت که پای نویسنده، دیدگاه و سلیقه اش در اولویت بندی وقایع هم وسط می آید و دخل و تصرفاتی که ناخوادگاه در کار می کند را هم باید در نظر گرفت و با همه ی اینها به یک تصویر کلی از تاریخ یک واقعه در گذشته رسید.

آیا نگاه زنانه شما در نوع روایت این اثر تاثیری داشته است؟

من یک زنم و نگاهم همیشه با من هست. هیچوقت نمی توانم با نگاه مردانه ببینم و بنویسیم. اما می توانم از زبان یک مرد بنویسم و حرفهایش را منتقل کنم. می توانم خودم را جای او بگذارم. دغدغه های آن روزش را بفهمم و بشناسم و با واژه های قدرتمند و پر احساس خودم منتقل کنم. چه امروزش را و حرفهایی که امروز مطرح می کند و چه حرفها و خاطراتی که از گذشته مطرح می شود. سختی کار آن جاست که از یک طرف باید با جا گذاشتن بخشی از  نگاه زنانه و زن بودنمان وارد فضای مصاحبه بشویم و به دنیای مردانه ورود کنیم. به جای او فکر کنیم. به جای او احساس کنیم تا بتوانیم این احساسات را از دنیایی که فرسنگها و  اقیانوسها با دنیای خودمان فاصله دارد را به مخاطب بشناسانیم و حقیقت موضوع  را منتقل کنیم.
از طرفی باید موشکافانه و با همان دقت نظری که خاص یک زن هست با ظرافت بنویسیم و شرح بدهیم تا چیزی از قلم نیفتد. نگاه زنانه همیشه دنبال ظرافتها و پیپچش  ها  و پوشیدگی هایی است که به چشم بقیه نمی آید. برای همین کتابهایی که با قلم زنان نوشته می شود نگاه تازه ای به مخاطب می دهد و از طراوت و سرزندگی خاصی برخوردار هست. بیشتر از عشق و انسانیت می گوید. دفاع مقدس همه اش تیر و ترکش و گلوله نبود. نگاه زنانه می تواند ما را با جنبه های تازه ای از تاریخ اجتماعی آشنا کند که کمتر به آن توجه شده و آن بعد انسانی و عاطفی  جنگ بود. فکر میکنم اگر این روایت را یک نوینسنده مرد می نوشت یک کتاب دیگری با یک شکل و شمایل و تدوین دیگری از آب در می آمد.خاطره ها با زبان خودشان با ما حرف می زنند و به ما می گویند چطور تدوین و نگارش بشوند بهتر است و به چه جنبه های از آنها باید پرداخته شود. خانمها  معمولا وسواس و نبوغ بیشتری در پردازش اطلاعات دارند و این باعث  شده خاطراتی که بوسیله خانمها نوشته می شود از ظرافت و جزییات و عمق بیشتری برخوردار باشد. من همیشه در خاطرات  دنبال یک قهرمان زن هم بودم و یقین داشتم توی همین زندگی های جنگی و مردانه قهرمانان زن هستند که پنهان مانده و دیده نشده اند.

کلید واژه ها

ادبیات

کتاب

نویسنده:

مهدیه فرح آبادی

پست قبلی

چگونه خلاق باشیم ؟

پست بعدی

ادراک عمومی از حرفه معلمی

در همین رابطه بخوانید :

درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...

نام :
 
وب سایت :
دیدگاه :
پست الکترونیک :
 
نشانی پست الکترونیک شما نمایش داده نخواهد شد.